این سپیدهها سپیده نیست
+ دکتر میگه همه احوال تو از استرس ناشی میشه. یک عامل خارجی اذیتت میکنه. توییتر رو مدتهای مدیدی هست باز نکردم. کانال های خبری میوت یا آرشیو شدهاند. بیرون از خونه چشمهام رو روی بچههای و دسته گلهای بیحال شده زیر آتاب داغ توحید میبندم ... و به دکتر میگم من مدت زیادی هست که هیچ چیزی رو واقعا دنبال نمیکنم.
+ امروز در انتظار شروع کلاس توییتر رو باز میکنم.
+ توییتهای اعدام نکنید یک طرف سیل غم را فوج فوج میریزد توی دل. توییتهای فحاشی به اسلام و دین و عامل بدبختی را اسلام دانستن، یک طور دیگر.
+ پریشب که خوابم نمیبرد. مرتضی کتاب «خال سیاه عربی» را برایم بلند میخواند. یک چند ورقی از کتاب قبرستان بقیع و غربت قبور بهترینِ انسانها بود. فکر میکردم نه فقط اطراف من، نه فقط اطراف غرب، نه فقط اطراف خاورمیانه ... در "زمین" زبان حق بریدهاند، حق زبان تازیانه است... وانکه با تو صادقانه درد دل کند های های گریهی شبانه است...
+ ساقههای سبز آشتی شکسته است لالههای سرخ دوستی فسرده است
+ کاش دنیا، وبلاگ من بود. همیشه بهار. همیشه شکوفه. همیشه در حال قدم زدن و دیدن شکوفههای گیلاس بودیم.