Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

Hanami is a long-standing Japanese tradition of welcoming spring. Also known as the “cherry blossom festival,” this annual celebration is about appreciating the temporal beauty of nature. People gather under blooming cherry blossoms for food, drink, songs, companionship and the beauty of sakura
هانا ( 花) در لغت به معنای گل و می (見) به معنای دیدن و تماشا کردن است. لغت هانامی در کل به رسم دیدن شکوفه‌های گیلاس گفته می‌شود.

پ.ن:‌ این وبلاگ را در ادامه‌ی ساکورا می‌نویسم.
پ.ن‌: تصویر از انیمیشن افسانه‌ی پرنسس کاگویا (این کتاب با نام «دختری از ماه» به فارسی ترجمه شده) است.

Saishin no kiji
Chosha 著者
Mainichi rinku 毎日 リンク

۲ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

چی بگم خدایا؟

خودم امید می‌بندم، خودم ناامید میشم، خودم از ناامیدی ناراحت میشم و تو خودم میرم. 

خود کرده را تدبیر نیست.  

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۰۰ ، ۱۷:۲۴
ハル

اون سال دلم میخواست تیزهوشان قبول شم. کلاس پنجم دبستان بودم. همه دغدغه‌ ده سالگیِ کسی که زندگی بی‌دردسری داشت چه چیزی جز این میتونست باشه؟ داوطلب شدم برم کمک جده. نذر تیزهوشان قبول شدنم :/ دهه فاطمیه جده روضه داشت. من تو آشپزخونه ظرف میشستم و گلاب تعارف می‌کردم. 

اولین مراسمی که شرکت کردم دانشگاه، فاطمیه بود. نشسته بودم تو راهرو روی پله، دلم میخواست برم تو و میدونستم اجازه ندارم شب دیر برگردم خونه. اینجوری نبود که خیلی مذهبی باشم اما ته قلبم احساس امنیت میکردم و به قول زویا پیرزاد هر کس باید ریسمانی داشته باشد برای چنگ زدن و پناهی برای به آن گریختن. 

چهار، پنج باری رفتم مزار شهدا. رو همون نیمکت نشستم و دعا خوندم.به شهدای گمنام سر زدم و زیارت عاشورا خوندم. و هر بار سبک شدم و برگشتم. فارغ از هر قصه و سیاستی، اینکه آدم یا آدم‌هایی از عزیزترین داشته‌شون گذشت کردن و جنگیدن، بی‌قدر و بی‌حد ارزشمنده. من چندان مذهبی نیستم. پرم از نمازهای قضای صبح. اما هنوز ته دلم نقطه امنم همونجاست. مسجد شریف. حرم امام رضا.اون نیمکت مزار شهدا. 

اما دردناکه،دردناک اونچه از فهم ناقص خودمون به  مسلمونی نسبت میدیم و روز به روز آدم‌های بیشتری راهشون رو از این مسیر کج میکنن. وسعت مزار شهدای بهشت زهرا،قلبم رو درهم فشرده کرده. دلم میخواست هیچکس نبود و ساعت‌ها به حال اونچه که به دست نیومده حتی با این هزینه زیادی که این همه آدم پرداخت کردند، گریه میکردم. تو استوری یکی از بچه‌هایی که دوستش دارم دیدم که گفته شهید گمنام میارید اما از اون ۱۷۶ نفر هیچ اسمس نمی‌برید. به خدا قسم که این دو درد و این دو زخم هر دوپا به پای هم تازه است. یکی اون یکی رو نفی و رد نمیکنه. به خدا قسم که چشم آدمیزاد برای پدر و مادر هر دو باید خون گریه کنه. به خدا قسم که این ظلمه ظلمه ظلمه و چقدررر دردی که هر دو متحمل میشن غیرقابل باوره. 

کاش دنیا جای بهتری بود. کاش جای صحبت و امید و عشق بود. کاش من توانمندتر بودم. کمی اندازه‌ی گفتن همین حرف‌ها فهم و قلمم قدرت داشت.

خیلی سال گذشته. نمیدونم فاطمیه‌هایی که رفتن چقدر حواسم بوده یا نبوده. امروز اما فاطمیه‌‌ای بود که مادر شهید، همه فرزندان گم‌نامش رو در آغوش داشت.

روی مزار شهید فاتحی نوشته بود: ناراحت مشو که اگر مادرت بر مزار تو نیامد من مادر هزاران شهیدم...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۰۰ ، ۲۰:۲۰
ハル