Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

Hanami is a long-standing Japanese tradition of welcoming spring. Also known as the “cherry blossom festival,” this annual celebration is about appreciating the temporal beauty of nature. People gather under blooming cherry blossoms for food, drink, songs, companionship and the beauty of sakura
هانا ( 花) در لغت به معنای گل و می (見) به معنای دیدن و تماشا کردن است. لغت هانامی در کل به رسم دیدن شکوفه‌های گیلاس گفته می‌شود.

پ.ن:‌ این وبلاگ را در ادامه‌ی ساکورا می‌نویسم.
پ.ن‌: تصویر از انیمیشن افسانه‌ی پرنسس کاگویا (این کتاب با نام «دختری از ماه» به فارسی ترجمه شده) است.

Saishin no kiji
Chosha 著者
Mainichi rinku 毎日 リンク

۲۵

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۵ ب.ظ

خیلی وقته که مفصل حرف نزدم. یعنی محرم شده و من مشکی پوشیدم اما ازش حرف نزدم. داستم تند تند لباس می‌پوشیدم که زودتر برسم دانشگاه ناخنم گیر کرد به لباسم  الان یک کبودی زیرش درست شده که درد میکنه. این یعنی سخت تایپ میکنم. چون تا ریشه انگشتم (منظورم نقطه اتصال انگشت به کف دسته :/) تیر میکشه. 

ز پنجره کتابخونه آسمون تقریبا نارنجی شده دیده میشه. داره پاییز میاد. شلوغی دانشگاه. غروب تقریبا زود. و هوایی که کم کم خنک میشه...

من فردا بیست و پنج ساله میشم و الان محرمه. نمیدونم چه ربطی دارن همه این‌ها بهم. شاید هیچ ربطی اما ته دلم فکر میکنم اگر بنویسم چیزی از این روزها گیر من هم میاد. نوشته‌های آدم‌هایی کته تحسینشون میکنم این روزها پر از حسینه من اما خیلی پرتم. ته هیچ‌ گوشه‌ای از ذهنم جایی برای هیچ چیز جز خودم نیست. پرم از پایان نامه. از اضطراب‌های ریز و درشت و آرزوها. ز از بچه‌های بزرگتر از ما بوود که به واسطه دوستی با فاطمه باهاش آشنا شدم اون سال تو مراسم دعای عرفه شریف میگفت که هینقدر که آرزویی نداره حس میکنه از خدا هم دور شده. بی‌رویا زندگی کردن همینقدر بده. نمیدونم شاید اما بهتر بود در این حرفش جنس آرزوها رو هم لحاظ میکرد.

دکتر م امروز بهم پیشنهاد کرد که حل تمرین فازی رو بردارم. تجربه ترم پیش رو خیلی دوست داشتم. کلاس رفتن و معلم بودن چیزیه که بهم انگیزه میده اما نمیدونم چرا یکهو حس ترس کردم یا حس کوفتی دیگه‌ای، خجالتی چیزی. اومدم بیرون پیام دادم که استاد من میترسم که مدیون این بچه‌ها باشم فلذا بنده رو معاف بفرمایید. با همین ادبیات سنگینی که آدم با استاد راهنما صحبت میکنه. الان تو دلم خداخدامیکنم که استاد قبول نکنه. یک مقعی پارسال اومدم نوشتم که دکتر م بی‌انصافه و نمیبینه که من چقدر کار میکنم این رزها دلم میخاد کمی کمتر بهم اطمینان کنه. میترسم که بد تمام شه و از پس این لعنتی به نحو دلخواه برنیام و بمونم با این همه اعتمادهای دکتر چه کنم؟ اما اینقدر احمقم که الان دلم میخواد کاش اون پیام رو نفرستاده بودم و قبول کرده بودم. به این جور آدم‌ها میگن خوددرگیر یا چیزهای بدتر. گمونم من اون چیزهای بدترم. بعضی قت‌ها نمیتونم شفاف فکر کنم مثل الان که نمیتونم شفاف تشخیص بدم که موقع نوشتن اون پیام چی تو سرم میگذشت. 

بگذریم. محرمه ومن فردا بیست و پنج ساله میشم...

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۴
ハル

نظرات (۲)

تولدتون رو تبریک می گم.🎉
اگر واقعا پشیمون شدید و می خواید حل تمرین باشید، به نظرم با استادتون تماس بگیرید و بهش بگید که مایلید. استادتون هم حتما درک می کنه. سخت نگیرید!
:)
پاسخ:
خیلی ممنونم لطف کردین 😊 
حقیقتش من نگفتم چیزی بهشون خودشون پیام دادن و گفتن که فکر کن و بعد جواب بده، من هم اینبار دیگه فهمیدم جای ادا درآوردن و لوس کردن نیست😀 سریع قبول کردم که پشیمون نشن:سوت 
پ.ن: حقیقت اینه که استاد آپشنی جز من نداشتن :/ نه اینکه من خیلی اصلح انتخاب ها باشم. (ساچ عه لوزر آی ام)
چه خبر از پایان نامه تون؟ دفاع کردید؟
پاسخ:
الان اینه وضعم: به یاد تز و دفاع آنچنان بگریم زار که از جهان ره و رسم ارشد براندازم #هار
دیگه شما حدیث مفصل بخوانید ازین مجمل...
کلا از هر راهی میرم تهش هیچی نیست اینه که درجاست همه اش. حتما تا حالا پایان نامه داشتید، میدونین چی میگم؟ :(
راستی کانجی اسمتون یومه است؟ رویا ینی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی