+ خیلی دور از خونه ما رو پشت بوم همسایه یک کبوتر نشسته. که از پنجره دارم میبینمش.
+ وقتی غذایی رو دوست ندارم. حوصلهام نمیاد بلند شم درستش کنم. اما میدونم بالاخره باید بلند شم.
+ خیلی دور از خونه ما رو پشت بوم همسایه یک کبوتر نشسته. که از پنجره دارم میبینمش.
+ وقتی غذایی رو دوست ندارم. حوصلهام نمیاد بلند شم درستش کنم. اما میدونم بالاخره باید بلند شم.
تو کوچه راه میره و با آهنگِ به من گفتی که دل دریا کن ای دوست ساز میزنه و میخونه: علی جونم علی عشقم علی جان علی مولا علی مولا علی جان...
همینها رو تکرار میکنه فقط...
دلم یک مشهد حسابی میخواد.
تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیبم من ولی دردم فزودی
///
حکایت من هست که گریبان چاک دادم در حمایت. امروز رفت فار فار بییاند هر خط قرمزی.
فکر میکنم که یک بار دیگه هم نمیتونم تلویزیون رو روشن کنم و این حال رو یادم نیاد.
اینجا و اونجا استتوس میگذارم، از بچهها معذرت مخوام، حافظ باز میکنم ... فقط برای چند لحظه حقیقت دور میشه.
ته ذهنم اما نمیتونم هنوز به وجدان دردناک و رنجی که مسببین میبرند هم فکر نکنم. حتما درد بیامانی دارند.
کاش یکی بزنه نابود کنه همه چی رو، شاید نسل بعد از ما بهتر زندگی کنند.
چند روز پیش داستان تامی تامپسون، دانشمند اقیانوسشناسی رو گوش میدادیم از پادکست چنل بی که یک کشتیِ غرق شدهی حامل طلا رو بعد از صد و چند سال بیشتر از دل اقیانوس پیدا میکنه و یکهو ثروت خیلی بزرگی نصیبش میشه. ثروتی که آدمهای اطراف سالیان سال فراموشش کرده بودند اما وقتی که کیلو کیلو طلا از زیراقیانوس خارج شد یکهو مدعی هم از چپ و راست پیدا شد...
داتسنا ور حالا که می شنوم یکطورهایی یاد خاورمیانه میفتم. این جایی که برای یک مشت ذخایر انرژی بیشتر همیشهی تاریخ مسیر رفت و آمد مدعیهای بیشمار شده ...
+ بین غم این روزها و شاخ و شونه کشیدنها و توئیتها و دندون نشون دادنها، خبر ریختن سقف کلاس درس رو سر بچههای مدرسه و دخترک مانتو صورتی که توی فیلم کوتاه چند ثانیهای هق هق میکنه، قلبم رو سخت به درد آورد.
+ جمعیت امام علی(ع) توئیت زده بود که:
کابوسهایت کی تمام خواهد شد؟ کودکانت کی آرام خواهند خوابید؟ مردمانت کی خواهند خندید؟ خاورمیانهی غمگین! خاورمیانهی زیبا!
شکلات صبحانه چیزی شبیه به پرانول یا استامینوفنه انگاری. شاید کمی هم بیشتر!