خاطرات - روز صدم
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ
امروز تهران چند دقیقه باران بارید و من از ته ته دلم گریه کردم. راسته که وقتی نعمتی رو از دست میدی تازه قدرش رو میدونی. هی با خودم عهد بستم که اگر این بارون بباره آدم بهتری بشم. همون چند دقیقه بود فقط اما من جد کردم که آدم بهتری بشم شاید حال ایرانم خوب شد.
۰۴/۰۹/۱۱