خاطرات - روز هجدهم
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ
دیروز از سوپر ایرانی چیتوز طلایی خریدیم و خوردم و دارم چاق میشم. درد و نفرین ...
بعد از روزها و مدتها (از عروسی میم قشنگم) دیشب ماسک گذاشتم و پوست صورتم به طرز عجیبی چسبناک و نرم شده. میدونم نباید همه تغییراتم رو اعلام کنم ولی خاطره نوشتن همینه دیگه. اینطور نیست که من خیام باشم که کار خاصی بکنم و خاطره خاصی برای ثبت در تاریخ تولید کنم که.
پ.ن: اینکه همه چیزهای خوشمزه که بهت در لحظه حس خوشحالی میدن؛ باعث چاق شدنت میشن و فردای اون لحظه دیگه خوشحالت نمیکنن، خیلی فلسفیه.
۰۴/۰۶/۱۳