Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

Hanami is a long-standing Japanese tradition of welcoming spring. Also known as the “cherry blossom festival,” this annual celebration is about appreciating the temporal beauty of nature. People gather under blooming cherry blossoms for food, drink, songs, companionship and the beauty of sakura
هانا ( 花) در لغت به معنای گل و می (見) به معنای دیدن و تماشا کردن است. لغت هانامی در کل به رسم دیدن شکوفه‌های گیلاس گفته می‌شود.

پ.ن:‌ این وبلاگ را در ادامه‌ی ساکورا می‌نویسم.
پ.ن‌: تصویر از انیمیشن افسانه‌ی پرنسس کاگویا (این کتاب با نام «دختری از ماه» به فارسی ترجمه شده) است.

Chosha 著者
Mainichi rinku 毎日 リンク
اصلا نفهمیدم کی اتفاق افتاد و نقش جدید جایگزین نقش قبلی شد. این یک ماه آخر یا قبل و قبل ترش؟ اما اینبار که وقفه ای افتاده و من فرصت پیدا میکنم خود قبل از او باشم، میبینم که فصلی از کتاب زندگیم بسته شده و فصل تازه ای شروع شده. و جالب اینکه مثل قبل واهمه و دلتنگی ندارم.شاید باید میدیدم از نزدیک تا معلومم میشد چقدر هاله در نقش همسر برای من همون قدر دوست داشتنی به نظر میاد که هاله در نقش فرزند.
۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۱
ハル

۱۰ ژانویه ۲۰۱۶، وقتی وبلاگی رو در بلاگ اسپات  میروندم، به جای بدرقه نوشته بودم بدرغه. 

و امروز بعد از ۳ سال این غلط املایی رو دیدم. زمان زیادی گذشته اما تازه‌ بود نوشته. اونقدر تازه که لازم دیدم برای خاطراتی اینقدر زنده باید تصحیح کرد غلط‌ها رو.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۲۳
ハル
ساعت خونه همسایه ازین دیواری های پاندول داره. ساعت دوازده شب که میشه واقعا دوازده ضربه میزنه و من که تو هال میخوابم صداش رو میشنوم. حس میکنم داره جادوم باطل میشه. 
_ عه ببین کالسکه ام، کدو حلوایی شد... بدووو
+ کفشتو جا بذار.
_ ندارم.
قصه همینجا تموم میشه. 
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۸
ハル
آن روزهای فرید فرجاد گوش میدم. یک طورهایی حس تنهایی میکنم. دلم برای غزاله تنگ شده. انگار دوباره سوم دبیرستانم.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۲۷
ハル
حکایت ما آدم‌هایی که بهمون گفتن پلاس داره جمع میشه برید بساطتون رو جمع کنید، اما هنوز میریم پست میذاریم، میخونیم و لایک می‌کنیم؛ حکایت غمگینیه. باید روانمون رو بدیم بکاوند، ما انکارکننده‌های غم و تغییریم لابد.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۳۲
ハル

همینقدر که بیرون بارون بباره، همینقدر که در آسمون ابری باشه؛ امید دارم حتی اگر خیس نشم زیر بارون و سرما نخورم.  

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۰۱
ハル

نصف شیشه کره‌ بادوم زمینی با شکلات درمان افسردگی من بود. گفتم که اگر افسرده بودین امتحان کنین رو من خیلی خووب جواب داد. 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۳
ハル
وقت هایی که کسل و بیحوصله بودیم و زمین و زمان برامون فشار محسوب میشد، میگفتیم ایتس آل ابوت د هورمونز و لعن و نفرینشون میکردیم هورمون‌هایی که انگار هیچوقت با ما سر سازگاری نداشت. نمیدونم فاطمه هنوز هم اینکار رو میکنه یا نه، نمیدونم اصلا چه وقت‌هایی و چه چیزهایی ناراحتش میکنه اما برای من هنوز هم همونجوره. هنوز هم میشینم پشت لپ‌تاپ دو خط می‌نویسم وبلاگ و در ته ذهن بیچاره‌ام به هورمون‌هایی که نمی‌شناسمشون فحش میدم. همیشه تقصیر هورمون‌هاست نه من!
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۳۴
ハル

درد دارم. و از درده که مینویسم. واقعیت اینه که منشأ این درد اتفاق ناب و اصیل و شریفی نیست. من، سربازی که در حال دفاع از میهن تیر خورده، نیستم؛ دکتری که حین نجات یک انسان خودش رو به خطر انداخته و حالا خودش دچار همون بیماریه و درد داره، هم نیستم؛ غریبه ای که برای نجات یک کودک پریده وسط خیابون و سینه جلوی کامیون سپر کرده تا بچه رو نجات بده، هم نیستم. در واقع درد من پوزخندی به ابتدایی‌ترین آموزه دوران کودکی و اصلاً نشأت گرفته از جهالت و حماقت منه. آخه با دندونام شکستم بادوم سخت و پسته، مک زدم به آبنبات هی جویدم شکلات ... (خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل)! 

خلاصه از بیکاری و درد دندون رو آوردم به صفحات صورتی اینستاگرام. به ول چرخیدن تو صفحات گوشی. به لاین نصب کردن و سلفی های با قلب و چشم های ورقلمبیده ی خرگوشی گرفتن. از گشنگی عکس غذاها رو زیر و رو میکنم و نوشته های بیربط و باربط زیرش رو میخونم و فکر میکنم به اینکه زیر این عکس ها چقدر پست وبلاگ هست که در تجمل عکس ها گم شده. که همیشه اصالت کلمات قربانی تجمل و خودنمایی ظواهر میشن. که looks are deceiving و باقی مهملات بافته ی ذهنی که به صورت موازی درد دندون رو هم تحمل می‌کنه.

صفحه مستطیل شکل گوشی و درد بی امان دندون که گوشه چشمم رو تر کرده بهم این مژده رو میده که امشب بی‌دغدغه و با وجدان راحت هیچ کاری نمیکنم، و هرچند در کار خاصی نکردن، شبیه شب های قبله اما درد دندون و وجدان راحت متمایزش کرده که قطعا هیچکس از من با چنین دردی انتظار پیگیری تألیف آثار علمی معهود رو نداره.

 راستش از بچگی مریض شدن رو دوست داشتم. چون بی عذاب وجدان میشد تو خونه خوابید و تلویزیون دید. موزی و مازی یا بستنیا رو صبح میذاشتن برای رده خردسال، اما بدجور دوستشون داشتم. در فرایندهای ساده مغز ساده انگار من خوش مینشستند. دلم میخواست مریض بشم و تو خونه بمونم و لیمو شیرین بخورم و موزی و مازی ببینم و خاله بنفشه تماشا کنم. بزرگتر هم شدم حکایت همین بود. دیگه فن خاله بنفشه نبودم اما رگه هایی از علاقه به آسیا در من بیدار می‌شد و من به جد دنبال این بودم که از سرزمین شمالی رو ببینم. دوم راهنمایی ایام امتحانات که زودتر خونه میرسیدم، از سرزمین شمالی مثل آبی که تشنه رو سیراب می‌کنه به جانم می‌نشست. با بچه ها گریه میکردم و برای حفظ وجهه جدی خودم در خانواده (که هیچوقت نداشتم) آب لیمو رو بلند قورت میدادم که یعنی چیزی نیست صدای قورت دادن بود. بگذریم ازین مزخرفات. خواستم بگم نمی‌دونم دنبال چی میگشتم در اون درس خوندن های شدید. در اون عذاب وجدان برای درس نخوندن ها و کار نکردن ها. امروز روی این مبل، خیره به صفحه گوشی و با درد دندون و لایک عکس آدم ها فقط از روی رودرواسی به مراتب ازون روزها دورم و اضطراب ها، ترس ها، عشق ها و آرزوهای بیشتری دارم اما این حس بی عذاب وجدان کار نکردن رو هنوز همون طوری به یاد میارم که سوم دبستان یا دوم راهنمایی. شلخته میگم که از آدمی با دردی به این شکل نظم ذهنی هم بس بعیده. ته ته ته دلم میخواد امشب راحت بخوابم و خواب یک روز سرما خورده بودنم رو ببینم در حالی که لیمو شیرین میخورم و بوی گشنیز سوپ سبزی مامان از آشپزخونه میاد و صدای خاله بنفشه از تلویزیون که میگه: بستنیا، بستنیا صد باریکلا ... صد باریکلا...

ساعت نه شبه. رادیو قصه میگه. من خوابم می‌بره. تو خواب دندونم درد نمیکنه. سرما خوردم فقط. آسمون قرمزه یعنی شاید امشب برف بیاد. خونه گرمه و من خوشحالم. به سبک لیمو شیرین. گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه ...

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۰
ハル

اگر آدم از درد فلسفه میبافه، از دندون درد فیلسوف میشه.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۷ ، ۰۱:۲۸
ハル