بسمالله الرحمن الرحیم
پنجشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۱، ۰۳:۳۳ ق.ظ
همه زندگی شانس این رو داشتم که دوستیهای عمیق اما کم تعدادی داشته باشم. خوشبختی اگر دقیقا این نباشه، چیزی شبیه به اینه. دیشب خواب سحر رو میدیدم و امروز که اول کاغذ نوشتم بسمالله یادم اومد که این عادت زیبای سحر بود. بالای کاغذ تمرینهای تحویلی بسمالله مینوشت و بعد شروع میکرد.
فردا شهادت امام جواد(ع) هست و من به هر دلیلی بیخوابی زده به سرم.
درد پریود تازهرسیده و مستی قرصهای مسکنی که دو تا دو تا انداختم بالا هم بد بهم مستولی شده. رمق اینکه خودم رو به میز برسونم، لپتاپ رو بردارم و تسکهای نیمهتمام رو به جایی برسونم ندارم. اما به سرم زده که بنویسم. با بسم الله بنویسم و از ۲۸ روز گذشته بگم. ۲۸ روز پیش که رسیدیم آلمان.
۰۱/۰۴/۰۹