Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

Hanami is a long-standing Japanese tradition of welcoming spring. Also known as the “cherry blossom festival,” this annual celebration is about appreciating the temporal beauty of nature. People gather under blooming cherry blossoms for food, drink, songs, companionship and the beauty of sakura
هانا ( 花) در لغت به معنای گل و می (見) به معنای دیدن و تماشا کردن است. لغت هانامی در کل به رسم دیدن شکوفه‌های گیلاس گفته می‌شود.

پ.ن:‌ این وبلاگ را در ادامه‌ی ساکورا می‌نویسم.
پ.ن‌: تصویر از انیمیشن افسانه‌ی پرنسس کاگویا (این کتاب با نام «دختری از ماه» به فارسی ترجمه شده) است.

Saishin no kiji
Chosha 著者
Mainichi rinku 毎日 リンク

امام رئوف

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۶ ق.ظ

بین همه امام ها با شما راحت ترم. به شما نزدیک ترم. انگار مسافت هم بی تاثیر نبوده. انگار هم اسمی من با خواهر شما هم بی تاثیر نبوده..‌‌.

غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوی گل بوی گلاب می‌رسد از همه جا...‌ از یک مجله ای حفظ کرده بودمش. اول دبستان بودم که سر صف این شعر رو خوندم و یک مداد تراش از بهترین و مهربان ترین مدیر دنیا هدیه گرفتم. یک مدادتراش به شکل دوچرخه شیشه ای و صورتی. شاید از همینجا عاشق حرم شدم. شاید از زیادی رفت و آمد. 

هر سال، هر شش ماه، هر سه ماه گاهی هر ماه مشهد میرفتیم از برکات همجواری با مشهد بود. یک بار ص بهم گفت. آرزوشه بره مشهد.بره حرم. اون چه که برای من بدیهی بود برای ص آرزو بود. ص امتحانات و کلاس های مسجد محل رو شرکت میکرد به امید قبولی و برنده شدن سفر مشهد...

شب آخر رمضون مرتضی گفت شصت آرزو بکن برای یک سال پیش رو. تا رمضان بعد. تا ده رو سریع و پشت هم گفتم، تا بیست هم سرعت به ذهن رسیدن خوب بود. از سی سخت شد.از چهل آرزوها کم بود.پنجاه به سختی دنبال چیزی میگشتم. من حتی شصت آرزو هم نداشتم. و نمی‌دونستم یعنی اینکه چه شصت های زیادی که خدا از قبل خودش خط زده از لیست... شش هفت ماه پیش حرم رفتن آرزو نبود، این روزها هست. برای آرزوهایی که روزی آرزو هم نبودند متشکرم.

تشکر یعنی عشق.

از بچه ها جدا شدم. اردوی ورودی ها بود. اسم شریف و تهران ترسناک بود. اعتمادی که به نفس نداشتم هم رویش نمک می‌پاشید، یک گوشه دنجی پیدا کرده بودم از حرم. رو به دری. پشت به همه مردم. یک شصت در شصت بود اندازه ی سجده ای جمع و جور. گفتم و شنید. گفتم و شنید. اون دیالوگ ها و ترس ها در قطار برگشت جا ماند. 

بعضی وقت ها که اغلب اوقات اتفاق میفته خیلی خودخواهم.

آدمیزاد بایست دوست داشتن رو در خودش جستجو کنه. اما من از اساس یک آدم غیرقابل معاشرتی هستم. امشب در مهمونی به این وجه نامیمون شخصیتم فکر میکردم و میگفتم ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

بیا و ضامن من باش.

سحر روز تولد شماست. تولدتون مبارک امام مهربانم.‌ 

 

پارگراف ها بیربط و در عین حال مرتبطند. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۳
ハル

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی