Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

به جای افسوس برای باد، تَرکِه‌ای به من دِه نگاهبان شکوفه شوم!

Hanami 花見

Hanami is a long-standing Japanese tradition of welcoming spring. Also known as the “cherry blossom festival,” this annual celebration is about appreciating the temporal beauty of nature. People gather under blooming cherry blossoms for food, drink, songs, companionship and the beauty of sakura
هانا ( 花) در لغت به معنای گل و می (見) به معنای دیدن و تماشا کردن است. لغت هانامی در کل به رسم دیدن شکوفه‌های گیلاس گفته می‌شود.

پ.ن:‌ این وبلاگ را در ادامه‌ی ساکورا می‌نویسم.
پ.ن‌: تصویر از انیمیشن افسانه‌ی پرنسس کاگویا (این کتاب با نام «دختری از ماه» به فارسی ترجمه شده) است.

Chosha 著者
Mainichi rinku 毎日 リンク

۲۰۳ مطلب توسط «ハル» ثبت شده است

پیش نوشت :‌آقا همین اول بگم که This post may contain sensitive content. دیگه خود دانی نگین نگفتی!


غرق فکر بودم. در این دم‌دم‌های آخر. یکهو نگاه کردم از صورتم خون چیکده بود روی چرکنویس زیر دست. سرفه کردم. فکر کردم مریضی چیزی شده‌ام لابد. ده ثانیه از بیمارستان تا قبرستانم را دیدم. فکر کردم به پایان‌نامه‌ای که هرگز دفاع نمیشد، به اینکه دکتر م پس از مرگم از سخت‌گرفتن‌هایش نادم خواهد بود لکن چه سود؟  به پفک‌هایی که در نبود من در این دنیا خورده خواهد شد و از اینکه من نخواهم خوردشان تا جوش‌های صوتم را تقویت کنم افسرده خواهند بود و قورمه‌سبزی های با سالاد شیرازی یا بی‌سالاد شیرازی اصلا کلا خود قورمه‌سبزی به ما هو قورمه‌سبزی... آیا اصلاً با این خون هنوز فرصتی برای من باقی بود؟ نه نه به راستی که نبود و قطره‌ی اشک بر دستم چکید. دیگر آخرم بود و خون به راستی که برای من یعنی آخرِ همه‌ی تمام‌ها.... در این فکرها سرم را بالا آوردم به قصد فرو دادن نفس و شکر خدا را دوبار گفتن که نمیدانستم چند نفسِ دیگرِ ممد حیات (علی حیات نه ها! ممدشون :|‌ هارهار)، خواهم داشت ناگهان خون فواره زد بر صفحه‌ لپ‌تاپ. بر دستم. ژاکتی که از سرما در خانه پوشیده بودم و همه‌جا، همه‌جا. خون بر دشت پاشید. لاله رویید. داغ بر سینه داشت. بر آسمان پاشید غروب شد. ...  آن موقع فهمیدم مریض نه! بلکه دیگر کشته شدم. باید برمیگشتم که آن دست از غیب که تیر را رها کرد می‌دیدم شلیکی دوباره آسمان غروب کرده را شکافت و گرمای خونی که می‌چکید را بر گردنم حس کردم. در حالی که هیچ‌چیز نمی‌دیدم با یک دست تکیه به نرده به سختی از پله‌های پرپیچ و خم  پایین می‌آمدم و با دست دیگر محل فوران خون را گرفته‌ بودم و از شدت درد سخت نفس میکشیدم و گاهی سرفه می‌کردم. در حالی که سرم را تکان میدادم میگفتم نه صاحبجی من بی‌گناهم. صاحبجی شما اشتباه می‌کنین. این حق من نبود...(آمیتاب باچان وجودش غلیان می‌کرد.)

...

و بله این سی ثانیه از زندگی یک آدم با جوش‌های صورتش بود. بی‌مزه هم نیستم :| 
نتیجه‌ی اخلاقی:‌ بازی نکنید با اون لعنتیا (جوش‌های صورت). 

پ.ن: تا حالا کسی پستی از جوش‌های صورتش گذاشته؟ من گذاشتم :| کانتریبیوشن داره این پست. (الان فهمیدین دارم فکر میکنم برای بخش کانتریبیوشن پایان نامه‌ی لعنتی هنوز تمام نشده چی تفت بدم؟)  
۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۸
ハル
This is written by 22-year old me :D :/ such nonsense: 


Don't judge me but with the picture depicted below I can barely say I'm  not in love with me :D , even though it be a nonsense or wt :D
check yours out ,it's kinda' fun. (astrologyace.com) in 24 hours it will email U a full essay(6-8 pages) of who U R,and who U'll be, plus it gives U some advice on how u'd better to react and so on.

U know wt, there's always a chance (maybe a "slight"one) U be far far away from wt U think U are or wt U think U want. Seriously who am I?the person said by the date and time of birth or the one who I see in the mirror? the "extroverted,adventurous" or the "boring,clumsy,timid" one?the second picture is not such a lovable/lovely thing. anyway: 

Extroverted, energetic, resourceful and adventurous, you are impatient and hungry for the taste of life! You'll approach many forks along your path, and you'll welcome each change as a new opportunity. Change is the name of the game for you, as is championing freedom. You are a born progressive -- forward-thinking, liberal and super resourceful. You are also active, daring, non-conventional, unpredictable, and attracted by physical senses and indulgences. Pragmatic and opportunistic, you can be very persuasive. You will succeed in any career that calls for energizing power rather than routine. 
_____________________________________________________________________________
The great news is that U can always hear whatever U want in so called astrological predictions but the sad(maybe it's not that "bad") part is that our destiny is always affected by so many other factors(including "us","our decisions,reactions and so on.) not just some stupid planets (by the word "stupid" I mean to emphasize that in this view the uncontrollability is so insane) ,BUT since this world is so beyond my comprehension maybe there's a RELATION between every single thing .So seriously Am I experiencing a "Transit Period" or wt?

As you know, a time of immense importance - your Transit Period - could soon be entering into your life.
It is a time, if navigated properly, of great opportunity and is a time when you will have the ability to FINALLY ATTRACT ABUNDANCE where you feel you are struggling most.


Finally, though the pictured person ,with both the positive and negative traits,is exactly who I want to be; I know one thing "who I am" and "wt's gonna happen" will always remain a question mark/open question or wt (since I'm alive and completely, freakingly :D unpredictable :) ). and Whatever happens afterward, whatever comes along and affects my life, there will be NO STEP back at least NOT for SUPER ME/ the one who is always a KING(QUEEN) in her own territory .
This article may/may not say the total truth but it's all positive, it's me and as U see for "this me" there are some astrological hopes. besides,at least  PARTIALLY this is how the following days are going to turn out, I'm in my TRANSITION PERIOD and the decisions are all up to me!HERE WE GO baby,here we go.
The 40 days are about to FINISH, regardless of what is on the way(that I know can be so out of my patience) I "have to" be a better version of me (for the sake of GOD, for the sake of me, and for the sake of HAPPY-ENDING), one who let things be forgotten, one who cares for everybody but DO NOT  kill herself for those outside the territory, and one who knows :
همیشه اونجوری نمیشه که فکر می‌کنیم.

The 37th-day

p.s: The Italic words are those of the prediction and others are mine.(which is of course clear for the U genius ones) :D 
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۵۴
ハル

چله‌ی یاسین رو واسه اون شروع کردم، امروز هیجدهم بود. پلی شد و اشک‌هام ریخت. کاش جواب درست و کاملی به سئوالات این دنیا بود. 


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۴
ハル
قبلترها اولین باری که میرفتم خونه علم، برای مدتی فقط یک شاگرد داشتم: راشد. کلاس اول. من و ع با هم معلم راشد بودیم. راشد مدرسه میرفت، خیلی باهوش اما بدقلق بود. بهانه‌های عجیب غریب و خواسته‌های عجیب‌تر داشت. به ع میگفت که تو برو بگو خاله بیاد و به من میگفت که من فقط با عمو کار میکنم. ازونجایی که در اولین تجربه‌ها همه‌چی اکستریم‌تر به نظر میرسه یک شب چهارشنبه قبل ازینکه صبح برسه و بخوام برم برای راشد معلمی کنم، تا صبح نقاشی کشیدم و  برای نقاشی‌ها سوال نوشتم که براش جذاب بشه و دست آخر مستاصل در حالی که فکر میکردم اصلا نمیتونم این کلاس رو درست پیش ببرم، به اولین وسیله‌ی بی‌منطق دم دست متوسل شدم و گریه کردم از فرط ناتوانی :/ نزدیک‌های سحر حافظ بازکردم و بیتی بود که هیچوقت فراموش نکردم: 
دوشم نوید داد عنایت که حافظا/بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
گناه، من بودم. عنایت فردای اون روز بود که در جایگاه معلم اولین لبخند رو از شاگردم دریافت کردم و کلاس به هر دومون خوش گذشت. 
ازون بار تا به امروز بارها و بارها در خلوت‌های بعد از متوسل شدن به همون اولین وسیله‌ی بی‌منطق دم دست، حافظ باهام صحبت کرده. هیچ کدوم رو به اون خوبی یادم نیست (مگر چندتایی از تجربه‌های عزیزپارسالم) اما اینبار وقتی توییت چند روز پیش غزاله ذهنم رو مشغول کرده بود و نه برای خودم که برای اون حافظ رو باز کردم، گفت: 
دریاست مجلس او، دریاب وقت و دریاب/ هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد ... 

پ.ن: :))))))))))) متوصل آخه؟!! :/ املام بد هست ولی نه اینقدر بد! :/
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۷
ハル
درست همین لحظه سحر رو خدا وعده میده به استجابت دعا. و چقدر پر از دعام...
۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۰۵:۵۷
ハル

سلیقه‌ی خودمو در شنیدن آهنگ خیلی دوست دارم :/ :| (چون دیشب پست گذاشتم اینستاگرام و آهنگ کارتون Omohide poroporo (انلی یستردی) رو شیر کرده بودم این به ذهنم رسید.) فکر میکنم طبیعتا همه با سلیقه خودشون کیفور میشن. نه؟

خلاصه ازونجا که هیچ ترجمه فارسی درست حسابی‌ای از سلکشن مورد علاقه‌ی من موجود نیست و چون معتقدم خودم بهتر ترجمه میکنم (امروز روز خود شیفتگی منه لابد) و چون خیلی حرف مفت و خاطره‌ی الکی منتشر نکنم اینجا، می‌خوام آستین بالا بزنم و براتون ترجمه کنم. هم ژاپنی بیشتر یاد میگیرم(فکر کنم البته تهش هم بیشتر انگلیسیم تقویت شه شه:/ )، هم کیف میکنم، هم بقیه رو در سلیقه‌ی خوب و ناز و قشنگم سهیم می‌کنم. 

استیکر غزاله که میگه چقدر هم که خواننده داری.

استیکر مرتضی که میگه چقدچقد.

استیکر مامان که میگه اول دفاع کن. 

استیکر من که don't careام. 


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۵۳
ハル
ناراحتم
بعد نوشت: به جای حال و روز باید میگفتند حال و شب.
بعدنوشت: امشب  که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی ، سایه از سر من تا سپیده نگیر ...
بعدنوشت: قدم زدنها دوای غصه های روزمره اند. قدم زدنهای با او...
۰ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۶:۴۲
ハル

گمونم یه جایی از کارتون only yesterday دختره می‌گفت من عادت کردم از بچگی که وانمود کنم آدم خوبیم.

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۵
ハル

بارون برگشت به جیمیلم.^_^

آش بخوریم؟ نه! تو این هوا یه چای ساده هم می‌چسبه!


۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۹:۴۰
ハル

خوبی نوشتن خاطره‌ها اینه که وقتی از التهاب اتفاقات کم میشه و همهمه‌ها خاموش، ورق می‌زنی خاطره‌ها رو و می‌بینی چه روزهای زیادی که نگذشتن ...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۱:۵۵
ハル