رهاش کن بره رئیس
جمعه, ۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۳۳ ق.ظ
ربع ساعت گذشته از یک سه بعد از نیمه شبی، کلوچه نادری گاز میزنم، هوم دیزاین بازی میکنم و سمکعیار گوش میدم.
ماه امشب چقدر نزدیک بود.
این هفته امیدوار بودم خیلی و خوشحال از قصهای که شاید شروع شادی میداشت. این آخر شبی دارم فکر میکنم که شاید این اصرار من مصلحت نیست و باید که رهاش کنم بره، که بدتر نره تو پای آدم! مخصوصا میخ کفش!
۰۰/۰۴/۰۴